دکتر الهی قمشه ای می گوید
یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است .
قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزاد باشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.
چون دوست دشمنی کرد دیگرچه میتوان گفت
با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت
با محرمان غمناک با همرهان ناشاد
با همدمان دم سرد دیگر چه میتوان گفت
با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد
با رهزنان بی درد دیگر چه میتوان گفت
مردانگی چو شد ننگ
بر مرد عرصه شد تنگ
فعلی چو خواری آورد
دیگر چه میتوان گفت
در شهر خالی از مرد
با خاطری پر از درد
شبرو شود چو شبگرد
دیگر چه میتوان گفت