ریش و قیچی

حق اعتدال منطق فرصت(وبلاگ پسرخاله)

ریش و قیچی

حق اعتدال منطق فرصت(وبلاگ پسرخاله)

قصه دیو و سلیمان به روایت استاد الهی قمشه ای

دکتر الهی قمشه ای می گوید 

یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است .
قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزاد باشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.

ادامه مطلب ...

دوزخی بودم ببخشیدم....

کَس نمیداند ز من جز اندکی.....وز هزاران جرم وبدفعلی یکی

من همی آن دانم و ستّار من.........جرم ها و زشتی کردار من

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت.......طاعت ناورده آورده گرفت

 نام من درنامه پاکان نوشت.......دوزخی بودم ببخشیدم بهشت

عفو کرد آن جملگی جرم وگناه.....شدسفید آن نامه و روی سیاه

آه کردم چون رسن شد آه من.....گشت آویزان رسن درچاه من

آن رسن بگرفتم وبیرون شدم.....شاد و زفت وفربه وگلگون شدم

در بن چاهی همی بودم نگون......در دو عالم هم نمی گنجم کنون

آفرین ها بر تو بادا ای خدا.......ناگهان کردی مرا از غم جدا

گر سر هر موی من گردد زبان.....شکر های تو نیاید در بیان

جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته

چون دوست دشمنی کرد دیگرچه میتوان گفت

با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت


با محرمان غمناک با همرهان ناشاد

با همدمان دم سرد دیگر چه میتوان گفت


با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد 

با رهزنان بی درد دیگر چه میتوان گفت


مردانگی چو شد ننگ بر مرد عرصه شد تنگ
فعلی چو خواری آورد دیگر چه میتوان گفت

در شهر خالی از مرد با خاطری پر از درد
شبرو شود چو شبگرد دیگر چه میتوان گفت