خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران سرویس: فرهنگ و ادب - ادبیات دوست «ارنست همینگوی» مدعی است «اف.بی.آی» در خودکشی این نویسنده نقش داشته است.
به گزارش خبرگزاری
دانشجویان ایران (ایسنا)، طی پنج دههی گذشته بسیاری از روانشناسان،
زندگینامهنویسان و روزنامهنگاران نظرات بسیاری دربارهی علت خودکشی
«ارنست همینگوی» ارائه کردهاند، اما اخیرا یکی از دوستان نزدیک این
نویسنده مدعی شده است که اعمال فشارهای روانی از سوی یکی از اعضای
«اف.بی.آی» موجب شد «همینگوی» در زمانی که همسرش خواب بود، در خانهی خود
به زندگیاش پایان دهد.
برخی معتقدند چون «همینگوی» به
این نتیجه رسیده بود که دوران طلایی نویسندگیاش به پایان رسیده، به
افسردگی مبتلا شده و خودکشی کرده است. بعضی دیگر بر این باورند که
نویسندهی «پیرمرد و دریا» از اختلال شخصیتی رنج میبرده است.
این در حالی است که «ای. ای
هاچنر»، دوست و همکار «همینگوی» که ١٣ سال از عمر خود را با وی گذرانده
است، فرضیهای جدید را ارائه داده است. وی معتقد است «همینگوی» میدانست
که مدت زیادی تحت نظر «ادگار هوور»، مامور «اف.بی.آی»، بود. «اف.بی.آی» به
رابطهای این نویسنده با کشور کوبا مشکوک بود و همین مراقبتها و ترس از
کشتهشدن توسط این گروه وی را بیشتر به سمت خودکشی سوق داد.
به نوشتهی روزنامهی گاردین،
«هاچنی» که دو کتاب «پاپا همینگوی» و «همینگوی و دنیایش» را به نگارش در
آورده است، گفت: «همینگوی» در ماههای آخر زندگیاش خیلی عجیب رفتار
میکرد و من متاسفم که آن زمان در موردش بد قضاوت کردم. وی دائما از
تعقیبشدنش توسط ماموران «اف.بی.آی» شکایت میکرد و یکبار دو مرد را به من
نشان داد و گفت که اینها از ماموران «اف.بی.آی» هستند.
محتویات پروندهی بیش از ١٢٠ صفحهای «اف.بی.آی» نمایانگر این مطلب است که آنها تا چه حد به «همینگوی» نزدیک بودهاند.
«ارنست همینگوی» روز بیستویکم
جولای ١٨٩٩ در ایلینویز آمریکا و از یک پدر فیزیکدان متولد شد. او که به
ورزشهای بوکس و فوتبال علاقهمند بود، در کلاسهای ادبیات انگلیسی
استعدادش را خیلی زود بروز داد و توانست در روزنامهی مدرسه و یک نشریهی
محلی با نام مستعار «جی. آر» که برگرفته از نام قهرمان ادبی او، «رینگ
لارنر» بود، مطالب خود را بنویسد.
وی بعد از پایان دبیرستان، به
دنبال تحصیلات عالیه نرفت و شغل نویسندگیاش را به عنوان یک خبرنگار
تازهکار در نشریهی «کانزاس سیتی استار» ادامه داد. او تنها شش ماه در
روزنامه کار کرد؛ اما در طول عمر نویسندگیاش، سبک خاص نگارش خود یعنی
استفاده از جملات و پاراگرافهای کوتاه، نگاه مثبت و استفاده از زبان ساده
را سرلوحهی کارش قرار داد.
با آغاز جنگ جهانی اول، سعی کرد
به عضویت ارتش آمریکا درآید؛ اما بهعلت ضعف بینایی، در ارتش صلیب سرخ
پذیرفته شد. مشاهدهی اولین کشتهها در جنگ، در او احساس ترس ایجاد کرد؛
اما زمانیکه یکی از همرزمانش چند خط از قسمت دوم کتاب «هنری چهارم»
نوشتهی «شکسپیر» را برای او خواند، آرام گرفت. تأثیر این نوشته بهحدی بود
که در «زندگی کوتاه و شاد «فرانسیس مکومبر»، که از معروفترین داستانهای
کوتاهش است، به آن اشاره کرده است.
با اینکه در جریان جنگ مجروح شد،
اما به خاطر کمک به یک سرباز ایتالیایی زخمی، از دولت ایتالیا نشان
نقرهی شجاعت در جنگ دریافت کرد. «همینگوی» پس از انتقال به بیمارستانی در
ایتالیا، به یکی از پرستاران آمریکایی بیمارستان علاقهمند میشود؛ اما
پرستار برخلاف قرارهایشان، به یک سرباز ایتالیایی علاقهمند میشود و همین
ضربهی روحی، مقدمهای برای یکی از اولین رمانهای او با نام «وداع با
اسلحه» میشود، که در پایان داستان، «همینگوی» در یک انتقامجویی شخصی،
شخصیت پرستار را میکشد.
پس از آنکه در سال ١٩٢١ با
«هارلی ریچاردسون» ازدواج میکند، به پاریس میروند. در آنجا به «جنبش
مدرن پاریس» معرفی میشود، که آغازگر تشکیل «مجمع تبعید آمریکا»، معروف به
«نسل گمشده» میشود؛ نامی که «همینگوی» در رمان «خورشید همچنان میدرخشد» و
کتاب شرح حالش به آن اشاره داشته است.
اولین کتاب «همینگوی» با نام «سه
داستان و ده شعر» در سال ١٣٢٣ در پاریس منتشر میشود. اولین اثر به
چاپرسیدهی او در آمریکا نیز در سال ١٩٢٥ و در قالب مجموعه داستان کوتاه
«در دوران ما» به چاپ رسید. این کتاب از آن جهت برای او اهمیت داشت که
استقبال جامعهی ادبی از سبک نگارشی جملات کوتاه را دریافت.
از عادات او در این سالها،
شببیداریهای زیاد بود که باعث میشد برای نمونه تنها در شش هفته بتواند
«خورشید همچنان میدرخشد» را به پایان برساند.
بعد از ازدواج دوم با «پائولین پیفر» در سال ١٩٢٧، داستان معروف «آدمکشها»ی او در مجموعهی «مردان بدون زنان» منتشر شد.
در سال ١٩٣٨، «همینگوی» مجموعه
داستان «ستون پنجم و ٤٩ داستان اول» را نوشت که «برفهای کلیمانجارو»،
«برنده هیچ نمیبرد» و «تپهها فیلهای سفید را دوست دارند» معروفترین
آنها هستند. در جریان جنگ داخلی اسپانیا در سال ١٩٣٩، «همینگوی» رمان
معروف «زنگها برای که به صدا درمیآیند» را در کوبا نوشت و در سال ١٩٤٠
آن را منتشر کرد. این کتاب، داستان وقایع حقیقی است که برای یک سرباز
آمریکایی به نام «روبرت جوردن» در جنگ با سربازان اسپانیایی اتفاق میافتد.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم،
نگارش کتاب «باغ عدن» را آغاز کرد که البته هرگز نتوانست آن را تمام کند و
در سال ١٩٨٦ بعد از مرگ او بهچاپ رسید.
یکی از سهگانه داستانهای دریایی
«همینگوی» با نام «پیرمرد و دریا» در سال ١٩٥٢ منتشر شد و با استقبال
چشمگیری همراه بود؛ بهطوری که جایزهی ادبی «پولیتزر» را در سال ١٩٥٣
برای او بههمراه آورد. یک سال بعد از آن، موفقیت «همینگوی» با دریافت
نوبل ادبیات کامل شد.
خالق «پیرمرد و دریا»، در اواخر
عمر به دلیل چند حادثهی رانندگی، از جراحت و مصدومیتهای زیادی در بدن
خود رنج میبرد و فشار خون بالا به همراه مشکلات کلیه نیز او را آزار
میداد. ابتلا به افسردگی موجب شد تا در سال ١٩٦١ اقدام به خودکشی کند؛
اما موفق نشد. بعد از سه هفته رواندرمانی، سرانجام روز دوم جولای ١٩٦١
در خانهاش در آیداهو به زندگیاش پایان داد.
آثار «ارنست همینگوی» را به سه بخش رمان / رمان کوتاه، غیرداستانی و مجموعهی داستان کوتاه میتوان تقسیم کرد.
|