کَس نمیداند ز من جز اندکی.....وز هزاران جرم وبدفعلی یکی
من همی آن دانم و ستّار من.........جرم ها و زشتی کردار من
هر چه کردم جمله ناکرده گرفت.......طاعت ناورده آورده گرفت
نام من درنامه پاکان نوشت.......دوزخی بودم ببخشیدم بهشت
عفو کرد آن جملگی جرم وگناه.....شدسفید آن نامه و روی سیاه
آه کردم چون رسن شد آه من.....گشت آویزان رسن درچاه من
آن رسن بگرفتم وبیرون شدم.....شاد و زفت وفربه وگلگون شدم
در بن چاهی همی بودم نگون......در دو عالم هم نمی گنجم کنون
آفرین ها بر تو بادا ای خدا.......ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من گردد زبان.....شکر های تو نیاید در بیان
خوبه فقد یکم تو هم نوشتی یکم فاصله بدی بهتره