شاید یکی از پر رنگترین دغدغههای دخترانی که به نیت ازدواج با کسی آشنا میشوند، این باشد که حد و مرز روابط را چطور تعیین کنند؟ وقتی طرف مقابلشان تو زرد از آب در میآید و درخواست نامشروعی از آنها دارد، چطور مقاومت کنند و رابطه را به پایان ببرند؟ چه کنند که طرف مقابل را قانع کنند و در مقابل دامهایی که برایشان پهن شده چه جوابی بدهند؟
تحقیقات نشان داده که بسیاری از افراد، به این خاطر خویشتنداری را از دست میدهند که نمیتوانند در برابر فشار روانی تقاضا برای ارتباط جنسی از طرف مقابل مقاومت کنند و با جدیت و صراحت نه بگویند. در این مواقع به احتمال زیاد طرف مقابل شما با زبان چرب و نرم حرفهایی میزند که ممکن است شما را به فکر فرو برد اما اگر از قبل برای هر کدام از این حرفها جوابی آماده داشته باشید، میتوانید به راحتی از دامها فرار کنید.
اما اگر از قبل برای هر کدام از این حرفها جوابی آماده داشته باشید، میتوانید به راحتی از دامها فرار کنید. اگر میگوید: لمس کردن یکدیگر باعث رشد انسانهاست. بگو: تو باید رشد کنی و اطلاعاتت را بیشتر کنی. من آن قدر پخته هستم که بدانم این کار، آرامش من آیندهام را خراب میکند. اگر میگوید: رفتار تو مثل یک بچه کوچک است. بگو: اتفاقا رفتار من مثل آدمهای باتجربه است. به اطرافت نگاه کن ببین ارتباط بدون مسئولیت پذیری و بدون برنامه چقدر جوانها را بدبخت کرده است. اگر میگوید: تو کنجکاو نیستی. فکر میکنی به یک بار تجربه کردن نمیارزد. بگو: من درباره خیلی چیزها کنجکاو هستم؛ اما معنایش این نیست که بخواهم خودم قربانی بشوم، یا موش آزمایشگاهی باشم. هرچه باشد، امکان صدمه دیدن من هست؛ پس نمیارزد. اگر میگوید: همه این کار را میکنند. بگو: اولا خیلیها خویشتندار هستند، ثانیا بیشتر کسانی که تو میگویی، سرانجام سرشکسته و متأسف میشوند و ثالثا من همه نیستم و میدانم که چه کاری برای من صحیح است. اگر میگوید: برای این که دوستت داشته باشند، باید بیشتر جلو بروی. بگو: من نمیخواهم برای دوست داشته شدن، اجازه بدهم کسی از من سوءاستفاده کند. اگر میگوید: ولی من دوستت دارم. بگو: پس به تصمیم من احترام بگذار و احساسات مرا پایمال نکن. اگر میگوید: به من نشان بده که چقدر دوستم داری. بگو: من با خویشتنداری و انتظار کشیدن تا روز ازدواج به تو نشان میدهم که چقدر دوستت دارم. اگر میگوید: کسی که چیزی نمیفهمد. بگو: خودم و خدای خودم که این را میفهمیم. اگر میگوید: تو مرا علاقمند کردی و حالا نباید این طور رهایم کنی؛ وگرنه رفتارت در حق من بیانصافی و غیرانسانی است. چطور وجدانت چنین اجازه ای میدهد؟ بگو: من هیجانات نابجای تو نیستم و نمیتوانم به قیمت راضی شدن تو، خودم را به گناه و عذاب وجدان و سرزنش بیندازم و خلاف آنچه که به صلاح زندگیم هست عمل کنم. تو باید خودت را کنترل کنی. اگر میگوید: اگر قبول نکنی، دیگرانی هستند که با اشتیاق میپذیرند. بگو: برایت متأسفم که مرا به خاطر این چیزها دوست داشتی؛ خوشحال میشوم که به سراغ دیگران بروی.
یکم سخته ولی میشه انجام داد دوستان عزیزم

تشکر دادا
ایول قشنگ بود. دلخور نشه اونیکه این حرفارو نوشته . این فقط یه نظره.
(( این جوابا و سوالا خیلی کم پیش میاد معمولا آخریه پیش میاد و اون دختر مجبور میشه از دست دادن رو بپذیره.. و متاسفانه خیلی از دخترای امروز برای ازدست ندادن حاضرن تا خیلی جاها پیش برن غافل ازینکه در نهایت بخاطر همین ازدست میدن ان شخص مورد نظر رو باشنیدن این جمله که ( تو که انقدر راحت خودتو در اختیار من گذاشتی از کجا بدونم برای دیگری این کارو نکردی) و اگه دختر ج بده من تورو دوس دارم در جواب میشنوه (از کجا بدونم شخص دیگه ای رو دوس نداشتی) من نمیتونم اعتماد کنم و در نهایت
همه چیز را همگان دانند.از ارائه نظرتون سپاسگذارم
خیلی ممنونم
خیلی مطلب مفید و به درد بخوری بود
خدا نصیب نکنه
تا حدودی خوب بود ولی کامل و جامع نبود.البته باید دوران نامزدی رو تقسیم بندی کرد.قبل از عقد و بعد از عقد.البته همیشه پیشنهاد از طرف پسر نیست و گاهی اتفاق می افته که دختر پیشنهاد میده.این اتفاق ها بیشتر تو نامزدی های طولانی اتفاق می افته اگه یه مقدار ازدواج رو راحت تر بگیریم و طرفین زودتر برن زیر یه سقف به همه اون چیزایی که می خوان میرسن و این مشکل پیش نمیاد.(متشکرم)
از نظری که ارائه دادید ممنونم.

اگه قابل میدونید درباره بقیه مطالب هم نظرتون رو بیان کنید.
موفق باشید